استتیک به روایت مارتین هایدگر

thesis
abstract

پرسش از این که مارتین هایدگر چگونه به استتیک می اندیشد پرسش اساسی این رساله است. شاید بتوان بی درنگ با اشاره به دیدگاه نقادانه یِ وی به استتیک این پرسش را به اجمال پاسخ گفت. اما، آن چه این رساله در پی آن است، نخست، صورت بندیِ اظهارنظرها و اشاره های پراکنده وی و در وهله بعد روشن ساختنِ دیدگاه اساسی وی درباره استتیک است. این امر از رهگذر تفسیر 13§ از جلد یکم کتاب نیچه، که به شش مرحله اساسیِ بسط تاریخ استتیک اختصاص یافته است و تنها بحث نظام مند هایدگر درباره استتیک نیز هست، صورت می پذیرد. اما از آن جا بر پایه نسبت هنر و حقیقت اصلی ترین جنبه تفکر هایدگر به هنر را شکل می دهد، تفسیر مرحله های تاریخی فوق بر پایه این نسبت استوار می گردد. بدین ترتیب، رساله پیش رو بر اساس روایت تاریخی از تفکر درباره هنر شکل می گیرد. از این رهگذر، تفکر افلاطون و تغییر مناسبات انسان با هستنده ها به رابطه یِ سوژه- ابژه در دوره مدرن به عنوان دو بنیان شکل دهنده یِ استتیک معرفی می شوند. و از آن جا که هایدگر دریافت افلاطون از هستنده ها به مثابه آیدوس را عاملی می داند که این تغییر بنیادی در ذات انسان و هستنده ها را سبب شده است، جایگاه تفکر افلاطون به عنوان اساسی ترین بنیان استتیک تثبیت می گردد، گرچه پیش تر اغلب مورخان به نحو معمول ریشه های استتیک را در میانه قرن هجدهم یا نهایتاً آغاز دوره مدرن جسته بودند. اما استتیک از آن رو در تفکر افلاطون بنیان دارد که دریافت کارهنری به مثابه امرزیبا و گسست زیبایی از حقیقت، که در این رساله به عنوان دو مولفه اساسی تفکر استتیکی معرفی شده اند، نخستین بار از دل آن سربرآورد، گرچه این دو مولفه تنها در دوره مدرن صورتی قطعی و نهایی به خود می گیرند. اما، تلقی یا دریافت کارهنری به امرزیبا در دوره مدرن منجر به رویدادی می گردد که نقد اصلی هایدگر به استتیک نیز از همین روست؛ یعنی مرگ هنر. در موخره یِ رساله این رویداد به عنوان سومین مولفه استتیک معرفی می شود، زیرا با ظهور و بسط استتیک چنین رویدادی ناگزیر می گردد. در آخر، با اشاره به این که آن دو مولفه اساسی استتیک تنها به واسطه نظریه ???? یِ افلاطون ریشه در تفکر وی دارند، و از آن جا که ایدئالیسم افلاطون، به سبب جداساختنِ ???? از هستنده ها ]یِ محسوس[ و اصالت دادن به آن در مقام هستی ]یا ذاتِ[ هستنده ها، مشخص کننده یِ آغاز متافیزیک فلسفی است، وجود نسبتی میان استتیک و متافیزیک آشکار گشته و به عنوان مسئله ای جدید پیش روی جستارهای بعدی در حوزه استتیک مطرح می گردد.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

تاریخ استتیک به روایت مارتین هایدگر

بر طبق تفسیری که این مقاله بر پایۀ مسئلۀ وجود و حقیقتْ از روایتی به دست می دهد که هایدگر درباره تاریخ استتیک نقل می کند، در تفکر یونانیان هنر نحوه ای از پدید آمدن (= آشکار شدن) موجودات، و از این رو نحوه ای از تحقّق حقیقت بود، بنابراین نزد آنان جایگاه هنر همواره معین و ضرورت آن محرز بود. اما، در تفکر افلاطون، و به واسطۀ تلقی خاص وی از هنر و پدید آمدن در معنی عام کلمه ( poiesis ) بر پایۀ نظریۀ ایده...

full text

تاریخ استتیک به روایت مارتین هایدگر

بر طبق تفسیری که این مقاله بر پایۀ مسئلۀ وجود و حقیقتْ از روایتی به دست می دهد که هایدگر درباره تاریخ استتیک نقل می کند، در تفکر یونانیان هنر نحوه ای از پدید آمدن (= آشکار شدن) موجودات، و از این رو نحوه ای از تحقّق حقیقت بود، بنابراین نزد آنان جایگاه هنر همواره معین و ضرورت آن محرز بود. اما، در تفکر افلاطون، و به واسطۀ تلقی خاص وی از هنر و پدید آمدن در معنی عام کلمه ( poiesis ) بر پایۀ نظریۀ ایده...

full text

تقریر هایدگر از ایدئالیسم افلاطونی به عنوان خاستگاه استتیک

یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که امروزه آن را به طبیعت ترجمه می کنند ا...

full text

ساحت دینی در اندیشه مارتین هایدگر

پرسش از "ساحت دینی" در اندیشه هایدگر از ماندگارترین پرسش‌هایی است که به رابطه میان دین، الاهیات و فلسفه در زندگی و اندیشه وی می‌پردازد. بحث های هایدگر راجع به ایده‌ها و شخصیت‌های دینی و همچنین اشارات خود او راجع به اهمیت این ایده‌ها و شخصیت‌ها در شکل‌گیری پروژه فلسفی وی، بیانگر نقش دین به طور کلی، و الاهیات مسیحی، به نحو خاص، در اندیشه و زندگی اوست.  هرچند تفکر هایدگر سرچشمه‌های متعددی دارد، ام...

full text

تحلیل خوانش مارتین هایدگر از نقد اوّل ایمانوئل کانت

مارتین هایدگر در کتاب کانت و مسألۀ مابعدالطبیعه، با چشم‌پوشی از تفاسیری که غالباً نقد عقل محض را یک پروژۀ معرفت‌شناسانه دانسته‌اند، آن را به‌منزلۀ اثری هستی‌شناسانه شرح می‌کند. وی می‌کوشد تا معلوم کند که چگونه تمام پاره‌های این اثر کانت (با محوریت حیث زمانی به‌عنوان بستر شاکله‌سازی تخیّل) اصالتاً به مسئلۀ اساسی هستی متناهی انسان یا دازاین (به‌منزلۀ شرط یا بنیان امکان دیگر موجودات) ناظر است. از نظر...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023